چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: وقتی رئیس فدراسیون شدم، بودجه بسکتبالدو میلیون و ۸۰۰هزار تومان بود.

مشحون

بسكتبال ما از اوايل دهه هشتاد روند پيشرفت خودش را شروع كرد. در واقع شايد بهتر است بگويم از آن برهه بود كه پيشرفت‌ها به چشم آمد، چون قطعا كارهاي زيربنايي آن از اواخر دهه شصت آغاز شده بود.

يعني دقيقا از ماه‌هاي ابتدايي پس از پايان جنگ تحميلي و توجه بيشتر به ورزش در دوره سازندگي.بسكتبال ما از اين دهه، تبديل به تيمي شد كه در نهايت به قدرت اول آسيا بدل گشت و حالا حضور در بين تيم‌هاي برتر دنيا، مي‌تواند يك آرزوي نه‌چندان دوردست فرض شود.

ميهمان اين شماره ما متهم رديف اول اين همه موفقيت است.

فردي كه بسكتبال را با بودجه‌اي به اندازه يك هيات ورزشي شهرستاني تحويل گرفت و حالا براي دريافت عنوان بهترين رشته ورزشي سال، مدعي مهمي براي واليبال و هندبال محسوب مي‌شود.

محمود مشحون، در اين گفت‌وگو روي ديگر زندگي‌اش را به ما نشان داد. پيرمردي خنده‌رو، با ادبياتي فاخر و منحصربه فرد و البته زندگي جالب و در نوع خود عجيب.

قرار اين گفت وگو در يك دامداري گذاشته شد.جايي كه درست سه روز پيش از وعده ديدار، دچار حريق شد و قسمت عظيمي از آن آتش گرفت. و همين شد شروع يك گپ و گفت جالب با محمود مشحون.

گپ و گفتي كه با اين جمله شروع شد:« پسرم. اميدوار باش در زندگي نسوزي. اين آتش گرفتن‌ها ، تمرين تلاش براي دوباره ساختن است. حكمتش، اين است كه بروي از اول توان و تلاشت را نشان بدهي...»

بدون شك نمي‌توان نام «محمود مشحون» را از بسكتبال ايران جدا كرد و بخش قابل توجهي از افتخارات، حاصل كارهاي زيربنايي انجام شده در بسكتبال طي دوران مديريت او بوده است.

رئيسي كه خودش خاك‌خورده اين رشته است و به معناي واقعي كلمه زير و بم آن را مي‌شناسد.

مشحون هم مانند هر انساني اشتباهاتي دارد و اگر الان به گذشته برگردد، قطعا يكسري كارها را انجام نمي‌دهد اما نمي‌توان اين حقيقت را كتمان كرد كه او براي بسكتبال ايران زحمت زيادي كشيده است.

مردي كه از خانواده‌اي كاملا ورزشي بالا آمده و بالغ بر نيم‌قرن است كه با دنياي توپ و سبد مأنوس شده. البته از 27آذر امسال، محمود مشحون ديگر رئيس فدراسيون بسكتبال نيست و معلوم هم نيست كه دوباره باشد يا نه.

خانواده مشحون جدا از بسكتبال، يك دغدغه مهم ديگر هم دارند و آن دامداري است. شغلي خانوادگي كه اتفاقا آن را از چند دهه قبل دنبال كرده و حالا جزو دامداران موفق استان البرز به حساب مي‌آيد.

به بهانه عيد نوروز و جدايي مشحون از بسكتبال پس از بالغ بر 12سال، در شماره نوروزي سراغش رفتيم و پاي حرف‌هايش نشستيم. او در حالي پاسخگوي سوالاتمان شد كه تازه آتشِ افتاده به جان دامداري‌اش فرو نشسته بود، اما با اين وجود به گرمي پرسش‌هايمان را جواب داد و تاكيد داشت كه حتي اگر رئيس فدراسيون نباشد باز هم از بسكتبال جدا نيست.

  • هرگاه صحبت از شما مي‌شود، همه محمود مشحون را در قالب رئيس فدراسيون مي‌شناسند اما مي‌خواهيم بدانيم كجا متولد شديد و چطور شد كه سر از بسكتبال درآورديد؟

من متولد سال1320 هستم. خيابان باب همايون نزديك به توپخانه سابق و ميدان امام(ره) فعلي. در يك خانواده كاملا ورزشي رشد كردم و همين مساله باعث شد انگيزه بيشتري براي حضور در عرصه‌هاي ورزشي داشته باشم.

البته حضورم در دبيرستان دارالفنون شرايط بهتري را هم برايم فراهم كرد تا فعاليت‌هاي ورزشي‌ام را جدي‌تر دنبال كنم. در آن مقطع دبيرستان دارالفنون و دبيرستان البرز فضاي بسيار خوبي براي ورزش داشتند.

يك محوطه بسيار بزرگ پشت وزارت ارتباطات كنوني قرار داشت كه براي رشته‌هاي توپي بسيار خوب بود. از سوي ديگر سالن ورزشي مناسبي هم داشتيم كه تا قبل از راه‌اندازي سالن هفتم تير كنوني، يكي از محل‌هاي اصلي تمرين كشتي‌گيران بزرگ و مدالدار كشور بود.

دقيقا يادم مي‌آيد 13ساله بودم كه راهي دبيرستان دارالفنون شدم. آن زمان بزرگاني چون آقاتختي، محمدعلي صنعتكاران، محمدابراهيم سيف‌پور، منصور مهديزاده، مرحوم حبيب‌اله بلور، امامعلي حبيبي و... در سالن مدرسه تمرين مي‌كردند و من تماشايشان مي‌كردم.

از اين عزيزان كه نام بردم، با همه آن‌هايي كه در قيد حيات هستند هنوز هم در ارتباطم. يادش به‌خير يك فوتباليست هم داشتيم به نام آقاي وكيلي. ايشان آن‌قدر پاي محكمي داشت كه وقتي به ديوار شوت مي‌زد، ديوار مي‌لرزيد.

  • از معلم‌ها و همشاگردي‌هايتان در آن مقطع بگوييد.

عزيزان زيادي بودند كه بعضي هنوز هم در قيد حيات هستند و اميدوارم همواره سلامت باشند. مرحوم مسعودنيا، مرحوم داوود نصيري، مرحوم حق‌پناه، مرحوم مسعود ماهتاباني، مرتضي مازيار، نوري، ‌مهدي‌پناه و... از جمله معلم‌ها و همدوره‌اي‌هايم
محسوب مي‌شوند.

  • همين ابتداي بحث يك سوال مهم. چطور شد كه رفتيد سراغ بسكتبال؟

برادر بزرگ‌ترم عضو تيم ملي بسكتبال و كاپيتان آن بود، به همين خاطر از كودكي با اين رشته آشنا شدم. در مدرسه هم بازي مي‌كردم.

وقتي 14ساله بودم، مرحوم مسعودنيا متوجه استعدادم شد و همان سال در سيكل اول مدرسه قرار گرفتم. سال1337 هم راهي دانشسراي تربيت‌بدني شدم و يك سال بعد به عضويت تيم ملي درآمدم. آن زمان اصلا ليگ وجود نداشت كه بازيكنان را ببينند و انتخاب كنند. امكانات بسيار محدود بود.

بازيكنان معمولا از مسابقات آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها برگزيده مي‌شدند. تيم ملي هم شايد در سال يك يا حداكثر دو سفر خارجي داشت. مثل الان نبود كه ليگ باشد و كلي مسابقه و تورنمنت براي شناسايي بازيكنان خبره.

  • تا چه سالي در تيم ملي مانديد؟

تا سال1349. مي‌توانستيم باز هم بمانم اما ترجيح دادم در 29سالگي كنار بروم. من زود ازدواج كرده بودم و بايد به مخارج خانواده‌ام فكر مي‌كردم. در ورزش كه پولي نبود. استخدام آموزش و پرورش بودم و حقوقم 250تومان بود. سي سال معلمي كردم و به آن افتخار هم مي‌كنم.

  • بنابراين بازنشسته آموزش و پرورش هستيد؟

نه، در دوران رياست آقاي غفوري‌فرد بر سازمان تربيت‌بدني، به لطف ايشان برگه ماموريت برايم صادر شد و به وزارت ورزش منتقل شدم. 6سال هم آن‌جا ماندم و پس از آن بازنشسته شدم. من بازنشسته سازمان تربيت‌بدني سابق و وزارت ورزش كنوني هستم.

  • چطور شد كه بعد از پايان حضورتان در تيم ملي، مربيگري نكرديد؟

به من پيشنهاد شد اما قبول نكردم. قبل از پيروزي انقلاب پيشنهاد مربيگري در تيم ملي هم شد اما نپذيرفتم. همبازيانم هنوز در تيم ملي بودند؛ آقايان خلخالي، مقدسيان، كاشاني، مرحوم ماهتاباني و... آقاي وصالي رئيس فدراسيون بود و آقاي سكاكي دبير آن. وقتي پيشنهاد دادند نپذيرفتم.

  • چرا؟

چطوري مي‌توانستم به همبازيانم كه سال‌ها با آن‌ها زندگي كرده بودم امر ‌و نهي كنم؟! مثلا آيا مي‌توانستم به نادر كاشاني بگويم چطوري ريباند كند؟ يا خلخالي و مقدسيان؟ اصلا شايد آن‌ها يكسري كارها را بهتر از من بلد بودند.

  • ولي از بسكتبال جدا نشديد.

نه، بعد از پايان حضورم در تيم ملي، مقطعي در هيات بسكتبال شهرري و همين‌طور بسكتبال آموزشگاه‌ها فعاليت مي‌كردم تا اين‌كه در سال1354 به عنوان دبير فدراسيون انتخاب شدم.

يادش به‌خير آقاي مهدوي رئيس فدراسيون بود و آقاي رحيم نعمتي من را به ايشان به عنوان دبير معرفي كرد. وقتي اين اتفاق افتاد، به آقاي نعمتي گفتم: «من كه كار دبيري را بلد نيستم!» اما ايشان گفت: «نترس، خودم يادت مي‌دهم.»

تا سال1356 دبير فدراسيون بسكتبال بودم. از آن مقطع تا زمان انقلاب به‌طور همزمان دبيري دو فدراسيون بسكتبال و هندبال بر عهده من بود.

بعد از پيروزي انقلاب هم از همان روزهاي نخست مسئوليت داشتم. اسفند سال1357 مسئوليت فدراسيون بسكتبال را به عهده گرفتم و شهريور سال1358 اولين رئيس انتخابي اين فدراسيون شدم.

دو سال بعد به هندبال رفتم و در مقطعي از دهه شصت به‌طور همزمان بر فدراسيون‌هاي هندبال و بسكتبال رياست مي‌كردم.

  • اما كارتان بعد از جنگ تحميلي بيشتر به چشم آمد. وقتي سال1368 دوباره رئيس فدراسيون بسكتبال شديد و از دكتر غفوري‌فرد حكم گرفتيد.

سابقه آشنايي‌ام با ايشان به سال1362 برمي‌گردد. زماني كه دكتر علاوه بر اين‌كه وزير نيرو بود، بر كميته ملي المپيك هم رياست مي‌كرد. يك سال بعد از پايان جنگ تحميلي، دولت سازندگي سر كار آمد و دكتر غفوري‌فرد رئيس سازمان تربيت‌بدني شد.

ايشان يك حركت بسيار ارزشمند كرد و آن اين بود كه متخصصان خانه‌نشين‌شده ورزش را صاحب منصب كرد. فقط من نبودم كه برگشتم.

تيمسار نوآموز رئيس فدراسيون فوتبال شد، دكتر برومند فدراسيون وزنه‌برداري را در دست گرفت، پرويز هدايت رئيس فدراسيون شنا شد و منصور برزگر و علي پروين هم سرمربيان تيم‌هاي ملي كشتي آزاد و فوتبال شدند.

غفوري‌فرد انصافا بعضي رشته‌ها را كه مي‌ديد واقعا در حال تلاش هستند مورد حمايت خاص قرار مي‌داد. الان ايشان در ورزش سمتي ندارند اما نبايد زحماتشان را فراموش كرد. او دوره‌اي رئيس بود كه هيچ اثري از امكانات و بودجه كنوني نبود.

  • در آن دوره بودجه فدراسيون بسكتبال چقدر بود؟

وقتي آقاي غفوري‌فرد مسئوليت گرفت و من برگشتم، كل بودجه فدراسيون ما دو ميليون و 800هزار تومان بود .

  • امروز بودجه فدراسيون بسكتبال چقدر است؟

در سال1392 بودجه‌اي كه داشتيم بالاي دو ميليارد تومان بود. البته بايد تورم و نرخ ارز را هم در نظر گرفت اما با اين وجود دكتر غفوري‌فرد واقعا تلاش مي‌كرد.

ايشان همواره به معاونانش مي‌گفت به فدراسيون‌هايي كه در حال تلاش جدي هستند، نگاه ويژه داشته باشند.البته يك مدير ديگر هم بود كه انصافاً براي بهبود ورزش تلاش‌هاي زيادي كرد.

  • چه كسي؟

آقاي داوودي شمسي. اين را بايد بگويم كه آقاي داوودي شمسي هم در دوره جنگ تحميلي واقعا براي سازمان تربيت‌بدني
زحمت كشيد.

بالاخره اين دوران، دوران سختي براي ورزش بود و نمي‌شود از حق گذشت كه رييس در اين دوره ، بيش از هر دوره اي بايد تلاش مي‌كرد تا ورزش از گزند آسيب ها در امان باشد.

  • دكتر غفوري‌فرد رفت و مهندس هاشمي‌طبا جانشين او شد ولي رابطه شما با رئيس جديد چندان گرم نبود.

وقتي آقاي هاشمي‌طبا آمد، براي اين‌كه دستش باز باشد استعفا دادم اما موافقت نكرد. چند ماه بعد در جلسه‌اي مقرر شد كه من بمانم. ما در مسابقات قهرماني آسيا سال1993 چهارم شده بوديم و براي بچه‌ها جوايزي چون تلويزيون، سكه و... گرفته بودم كه در انبارسازمان بود.

به آقاي هاشمي‌طبا گفتم جوايز بچه‌ها را بدهيد اما كار به گونه‌اي پيش رفت كه ديدم بهتر است نباشم. استعفا دادم ولي قبول نكردند.

من هم كارمند سازمان بودم و به اجبار سر كار مي‌رفتم تا اين‌كه سرانجام در سال1374 با جدايي‌ام موافقت شد. مي‌دانستم آقاي هاشمي‌طبا دوست ندارد من كنارش باشم.

  • چرا؟

من فكر مي‌كنم ايشان تغييراتي را مي‌خواست كه خوب با توجه به روحيات من در نهايت
عملي نشد.

  • شما اما اين بار هم غيبت تان هميشگي نشد. در بهار سال1381 بعد از نتايج ضعيفي كه بسكتبال در مسابقات غرب آسيا گرفت، محمود مشحون دوباره برگشت و جانشين علي غضنفري شد. حالا محسن مهرعليزاده رئيس سازمان بود.

اول از همه بگويم كه آقاي غضنفري انصافا زحمت كشيد و دلسوز بود. وقتي برگشتم، انگيزه داشتم تا بگويم به بسكتبال ظلم شده و اين رشته استحقاق به‌مراتب بيشتري دارد.

در همان سال تيم جوانان ما در كويت دوم شد و دو سال بد در بنگلور هند قهرمان جوانان آسيا شديم. 3ماه پس از آن تيم اميدمان هم فاتح آسيا شد و در نهايت تابستان سال1386، كه آن اتفاق ارزشمند رقم خورد و ما قهرمان جام‌ملت‌هاي آسيا شديم.

تيمي كه قهرمان شد، مرهون استعدادهايي بود كه ساليان قبل پرورش يافته بود. در واقع استارت كارهاي زيربنايي و موفقيت‌هاي بسكتبال از دوره رياست آقاي غفوري‌فرد زده شد و در دهه هشتاد به ثمر رسيد.

  • و نگاه مديران ارشد ورزش به بسكتبال تغيير كرد.

بله. حتي شنيدم آقاي مهرعليزاده به معاونانش گفته بود چون بسكتبال تلاشي ارزشمند و راسخ دارد، هر تقاضايي كه اين فدراسيون دارد را با رعايت اصول قانوني و البته تا سر حد امكان بدون بروكراسي اداري محقق كنيد.

  • به دوران مديريت خودتان افتخار مي‌كنيد؟ يعني فكر مي‌كنيد به هر چه كه در ذهن داشتيد رسيديد؟

ببينيد من افتخار مي‌كنم در دوران مسئوليتم روي هم 50مدال براي ايران به دست آمده كه 46تا از آن‌ها طلا بوده است. اين موفقيت به همين راحتي حاصل نشد، من و همكارانم خون دل خورديم.

تا روزي كه در بسكتبال بودم تلاش كردم و حالا كه رئيس نيستم،‌ آرزوي موفقيت براي اين رشته دارم. چه من باشم و چه نباشم نام ايران به مراتب مهم‌تر از محمود مشحون است.

من هميشه براي ادا كردن دينم به ورزش و مالياتي كه مردم مي‌دهند، زندگي‌ام را فداي مسئوليتم كرده‌ام و به آن افتخار هم مي‌كنم.

  • نمي‌خواهيم مصاحبه خيلي حول مسائل فني بچرخد. از سال93 براي‌مان بگوييد. بهترين خاطره‌اي كه از اين سال داريد؟

...(فكر مي‌كند) نامزدي نوه‌ام خيلي خاطره خوبي بود و البته مدال نقره‌اي كه در بازي‌هاي آسيايي اينچئون گرفتيم.

  • و بدترين خاطره محمود مشحون از امسال؟

شايد باورتان نشود اما نايب‌قهرماني‌مان در اينچئون در عين اين‌كه خاطره بسيار خوبي بود، تلخي هم داشت، چون بازي برده مقابل كره‌جنوبي و مدال طلاي ارزشمند بازي‌هاي آسيايي را ظرف چند ثانيه با مدال نقره عوض كرديم و حسرت قهرماني بر دلمان ماند.

  • ظاهرا علاوه بر رياست بر فدراسيون بسكتبال، در امور دامداري هم تبحر داشته و خودتان دامدار هستيد.

بله، دامداري شغل خانوادگي ماست. پدرم در روستايي حوالي تونل كندوان دامداري مي‌كرد. علاوه بر او برادرانم هم همين‌طور. اين شغل براي‌مان موروثي شده است.

شايد باورتان نشود اما برادرم تا چند سال قبل در منزل خودش در منطقه اوين هم دام نگه مي‌داشت. دامداري كار بسيار سختي است. اگر علاقه نداشته باشي قطعا موفق نمي‌شوي.

  • چند راس دام در اختيار داريد؟

يك گله گاو شيري دارم كه 240رأس هستند. سه بلوك گوسفند هم دارم. هر بلوك مي‌شود 500رأس.

  • مي‌دانيد امسال، سال گوسفند است؟

بله. گوسفندداري از گاوداري سخت‌تر است، چون گاو معمولا در گاوداري مي‌ماند و غذايش را مي‌دهي اما گوسفند براي چرا بايد به مرتع برود. زاد و ولد گوسفند هم بيشتر است. مثلا همين امروز 15بره جديد متولد شده‌اند. همه اين‌ها رسيدگي
دقيق مي‌خواهد.

  • با اين همه دام پس بساط كباب در خانه آقاي مشحون هميشه به راه است؟

موقعيتش كه هميشه در دسترس است اما در اين شرايط نه جان كباب‌خوري مانده و نه
روحيه آن. (مي‌خندد)

  • گويا چند روز قبل از اين مصاحبه، دامداري شما آتش گرفته، درست است؟

متاسفانه بله. آتش در انبار علوفه‌ها افتاد و چهار روز در آتش مي‌سوخت. البته خوشبختانه آسيب جاني وارد نشد و كارگران و دام‌ها سالم هستند اما خيلي از علوفه‌هايمان از بين رفته است. در صنعت دامداري، حيوانات سرمايه اصلي هستند و علوفه سرمايه مكمل. به هر حال سال93 چندان خوب نبود اما اميدوارم در سالي كه مي‌آيد،‌ اوضاع همه مردم در تمام عرصه‌ها
بهتر شود.

  • تا يادمان نرفته اين را هم بگوييم كه حامد حدادي از شرايط بسكتبال كشور ابراز ناراحتي كرده و گفته در اين شرايط قهرمان آسيا نمي‌شويم.

الان در بسكتبال خلأ ايجاد شده است. نه سرمربي تيم ملي مشخص است و نه هدف آن. تاريخ مجمع را هم كه هنوز اعلام نكرده‌اند. نبايد وقت را از
دست بدهيم.

  • خودتان چطور؟ بالاخره مي‌مانيد يا نه؟

اين مساله در تشخيص بزرگان ورزش است كه باشم يا نباشم. اگر بودم تلاش مي‌كنم و اگر نبودم آرزوي موفقيت براي سايرين دارم.

  • يعني به نظرتان ما سال1394 مي‌توانيم با محمود مشحون به عنوان رئيس فدراسيون بسكتبال گفت‌وگو كرده و اوضاع را نقد كنيم؟

...(بلند مي‌خندد!)بايد بگويم: «تا يار كه را خواهد و ميلش به كه باشد».

  • اين «يار» كه فرموديد، منظورتان «وزير ورزش» بود؟

با شناختي كه من از دكترگودرزي دارم، ايشان شخصيتي بسيار شفاف و مستقل هستند.

  • شايد يكي از عواملي كه برخي روساي فدراسيون‌ها با روساي سازمان يا وزراي ورزش به مشكل برمي‌خورند، توصيه و دخالت‌هايي است كه در امور فدراسيون‌ها مي‌شود. به هر حال نمي‌توان اين حقيقت را كتمان كرد كه اين اتفاقات رخ مي‌دهد.

در مورد ساير دوستان نمي‌توانم حرفي بزنم چون موضوع به خودشان مربوط است اما در تمام مقاطعي كه من رئيس فدراسيون بسكتبال بودم، هيچ‌كس از سازمان تربيت‌بدني يا وزارت ورزش در كارم دخالت نكرد.

  • اين شايعه هم مطرح است كه گروهي از مديران نزديك به آقاي گودرزي بي‌ميل نيستند كه فردي غير از شما رئيس فدراسيون بسكتبال شود!

هيچ بعيد نيست. اين مسائل طبيعي است. حق هر وزارتخانه‌اي است كه نيروهاي زيردست خودش را طوري انتخاب كند كه با آن‌ها راحت‌تر و روان‌تر كار كند. به هر حال كارنامه و سابقه محمود مشحون در اين ورزش مشخص است.

  • در انتهاي مصاحبه‌ مي‌خواهيم از لحظه تحويل سال بپرسيم. چند بار پيش آمده كه سال تحويل را همراه با تيم خارج ازايران باشيد؟

زياد پيش آمده، الان دقيق يادم نيست. براي مثال يك بار در مجارستان بوديم، چند مرتبه هم در داخل اردو سفره هفت‌سين پهن كرديم.

  • امسال هنگام تحويل سال كجا هستند؟

هر وقت كه اردو يا مسابقه نبوده امكان نداشته كه سال‌تحويل كنار خانواده‌ام نباشم. امسال هم كنار فرزندانم هستم.

  • در آمريكا؟

بله.

  • آخرين سوال ما در واقع حرف‌هاي ناگفته‌ محمود مشحون است.

در ابتدا از رسانه‌ها تشكر مي‌كنم؛ روزنامه‌ها، سايت‌ها، راديو و تلويزيون و خبرنگاران و تحليلگران. اگر رسانه‌ها نباشند، موفقيت‌هاي ورزشي بازتاب لازم را ندارند و بايد قدردان اين بخش از جامعه ورزش باشيم.

دلم مي‌خواهد نسل جوان ما به آنچه كه لياقتش را دارد برسد. از سوي ديگر دوست دارم بالاخره ما در مركز شهر تهران صاحب يك سالن اختصاصي بسكتبال شويم. مساله‌اي كه تا چند ماه قبل يك آرزو بود و نمي‌دانم محقق مي‌شود يا خير.

منبع:همشهري تماشاگر

کد خبر 289651

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha